غزه کوچک اما قهرمان، خط مقدم جنگی تمدنی، برای صیانت از همه بشریت در مقابل سرطان صهیونیسم است.
به گزارش مشرق، محمد ایمانی، طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت :
۱- جنگ غزه وارد هفدهمین روز شده است. شمار شهدای غزه، دیروز به ۴۷۴۱ نفر رسید که ۱۸۷۳ نفر آنها کودک و ۱۰۲۳ نفر زن هستند. شاید کسانی با مشاهده حجم جنایات بگویند چرا حماس حمله کرد که این فجایع از سوی رژیم صهیونیستی رقم بخورد. اولا؛ صهیونیستها پیش از این و در چند نوبت، دهها هزار نفر را در غزه قتل عام کردهاند. واقعیت این است که اگر حماس پیشدستی نمیکرد، اسرائیل باز هم در تدارک جنایت بود، اما به شکل غافلگیرانه.
ثانیا؛ روزنامه وال استریت ژورنال به تازگی خبر داد: «اسرائیل از سال ۲۰۱۴ در حال تدارک مخفیانه برای حمله به غزه بوده است. ارتش برای انجام عملیات زمینی، یک پایگاه نظامی در ۱۹ کیلومتری غزه ساخت که روی آن، یک شهر ساختگی احداث شده بود. این پایگاه با انواع تسلیحات، برای عملیات آماده میشد».
۲- اسرائیل چرا اصرار دارد به شکل شوکهکننده جنایت کند؟ این رژیم ننگ بمباران بیمارستانها و مدارس و مساجد و کلیساها را به جان خرید. این در حالی است که یک نظام سیاسی متعارف در دنیا و دارای حداقل امید به آینده، چنین ریسکی را مرتکب نمیشود. ارتکاب جنایت جنگی، در هیچ جای دنیا دستاورد محسوب نمیشود و انزجار بیسابقه ملتها را حتی در کشورهای متحد اسرائیل برانگیخته است. شاید تحلیلگرانی بگویند این جنایت گسترده، از سر خشم و عصبانیت است. اما این توجیه کافی به نظر نمیرسد. هیجان، طبیعتا پس از چند روز جنایت فروکش میکند. اما اسرائیل تا پایان شانزدهمین روز جنگ، سرگرم جنایت بوده است.
۳- شاید دیگرانی بگویند هدف، نابودی توانمندیهای مقاومت غزه است. این دلیل قابل تامل هم کافی به نظر نمیرسد. اولا؛ اگر به بمباران باشد، ارتش اسرائیل در طول دو دهه، هزاران بار مناطق مختلف غزه را بمباران کرده و بنابراین، باید مسئله حل میشده و نشده است. اگر هم به اشغال بود، شارون از غزه به مراتب ضعیفتر در سال ۲۰۰۵ نمیگریخت. ثانیا؛ آنچه در زیرزمین غزه میگذرد، برای صهیونیستها، مخوفتر از روی زمین است. اسرائیل با هالهای از ابهام مواجه است؛ اینکه در غزه چه اتفاقی در انتظارشان است و حال آنکه مقاومت غزه در قدم نخست، با وجود محاصره کامل منطقه، توانسته موشک وارد کند یا بسازد و به شکل انبوه شلیک کند.
۴- علت سومی که برای تداوم جنایات وحشیانه و پذیرش انزجار جهانی میتوان عنوان کرد و شاید مهمترین علت باشد، این است که ارتش، اطلاعات و دولت اسرائیل، روز ۷ اکتبر (۱۵ مهر) ضربه راهبردی جبرانناپذیری خورد. ضربات ترکیبی بیسابقهای که ظرف آن نیمروز وارد آمد، از نظر بازدارندگی، تقریبا چیزی برای اسرائیل باقی نگذاشت. چند هزار کشته و مجروح و اسیر، و صدها تانک و خودروی نظامی و تاسیسات راداری و مرزی منهدم شده، با همه اهمیت، در مقابل ضربه بزرگتری که اسرائیل دریافت کرد، هیچ است: نابودی تصویر بازدارندگی پیش چشم حریفان.
۵- معما و معادله لاینحل بعدی این است: حماس، ۵۰۰۰ راکت و موشک را از کجا آورد و چگونه توانست ظرف چند ساعت به مراکز مهم شلیک کند؟ حماس به تنهائی توانست در یک نیمروز، به شعاع چند ده کیلومتر در اطراف غزه پیشروی کند. حالا اگر حزبالله هم – که توانمندیهای نظامی گستردهتر و اتاق فرماندهی به مراتب قدرتمندتری دارد – وارد معرکه شود، یا مقاومت عراق و یمن و سوریه و دیگران به میدان ورود کنند، اسرائیل چند روز میتواند مقاومت کند؟ از نگاه مقامات ارشد اسرائیل، باید چنان تصویر بیسابقهای از جنایت را نشان داد که واقعیت مهیب میدان، یعنی ماجرای ننگین غافلگیری و سرشکستگی در بامداد هفتم اکتبر و همچنین ظرفیتهای هنوز به میدان نیامده جبهه مقاومت، فراموش شود. آنها با چنگ و دندان نشان دادن به کودکان و بیماران، میخواهند از ملتهای منطقه که شکست اسرائیل را دیده و روحیه گرفتهاند، زهر چشم بگیرند. این البته، معادلهای از سر درماندگی است. جبهه مقاومت که در حصار محاصره و تحریم تصور میشد، با متانت و درایت و تدبیر توانسته از حصارها بگذرد، بلکه تدریجا رژیم صهیونیستی را به محاصره درآورد.
۶- عامل دیگر در اصرار بر تداوم جنایت، موقعیت بحرانی نتانیاهو است. درست فردای روزی که جنگ به پایان برسد، اتباع و احزاب صهیونیست در کف خیابان خواستار بازداشت و محاکمه نخستوزیری خواهند شد که پرونده فساد اقتصادی داشت، متهم به کودتای قضائی برای برپایی دیکتاتوری و فرار از محاکمه بود، و حالا متهم به خیانت و نقشآفرینی در مرگ بیش از ۱۴۰۰ صهیونیست و اسارت چند صد نفر است. نتانیاهو روزانه صدها زن و کودک را به خاک و خون میکشد تا از مخمصه بگریزد، اما پریشب، دهها هزار معترض خشمگین ازجمله بستگان چند صد اسیر در تلآویو به خیابان آمدند و خطاب به حماس شعار دادند: «نتانیاهو را بگیرید و فرزندان ما را برگردانید»!
۷- نتانیاهو از دو هفته قبل، تهدید به حمله فوری نظامی کرد اما تا امروز نتوانسته؛ چرا؟ ارتش، نشان داده که هم به او بیاعتماد است و هم احساس درماندگی میکند. گزارشهای متعدد رسانههای عبری، از مجادلات شدید نظامیان با نتانیاهو و برخی وزیران، و تلاش نتانیاهو برای انداختن تقصیرها به گردن ارتش و سرویسهای امنیتی حکایت میکند. خبرهایی هم از تمرّد در برخی یگانها منتشر شده و این در حالی است که درگیری دشوار روی زمین شروع نشده است. فرانک گاردنر، خبرنگار امنیتی BBC چند روز با طرح این پرسش که چرا اسرائیل، حمله زمینی را آغاز نکرده است، نوشت: «اولا واشنگتن دو نگرانی عمده دارد: تشدید بحران انسانی، و خطر گسترش درگیری به سراسر خاورمیانه. عامل دوم، ایران است که هشدار جدی داده مبنی بر اینکه حمله به غزه بیپاسخ نخواهد ماند. ایران علاوه بر تامین گروههای شبه نظامی در منطقه، در آموزش و تجهیز آنها نقش دارد. حزبالله، قدرتمندترین این گروهها، در سوی دیگر مرز مستقر است. در جریان جنگ ۲۰۰۶، تانکهای پیشرفته اسرائیل بر اثر کمینهای برنامهریزی شده حزبالله از پا در آمدند. حزبالله با کمک ایران تجهیز شده و احتمالا بیش از ۱۵۰ هزار موشک در اختیار داشته باشد که اغلب، دوربرد و نقطهزن هستند. بیم آن میرود که در صورت حمله زمینی به غزه، حزبالله با گشودن جبهه تازه، اسرائیل را وادار کند در دو جبهه بجنگد. در آغاز جنگ ۲۰۰۶، نیروهای حزبالله با استفاده از موشکهای پیشرفته، ناو جنگی اسرائیل را منهدم کردند. عامل بازدارنده دیگر، شکست عظیم اطلاعاتی است. سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل، ماه بدی را پشت سر گذاشتند. سازمان «شین بت» به دلیل قصور در پیشبینی حمله مرگبار حماس، مورد سرزنش قرار دارد. این بدترین شکست اطلاعاتی اسرائیل از زمان جنگ ۱۹۷۳ است. نیروهای حماس و جهاد اسلامی که هنوز توان عملیاتی دارند، در کمین هستند. چنین تلههایی، خطرناک خواهند بود».
۸- فشارها بر دولت نتانیاهو شدت گرفته است. به ادبیات ایهود باراک و ایهود اولمرت، دو نخستوزیر سابق دقت کنید: «عملیات اخیر، شدیدترین ضربهای است که اسرائیل از زمان تأسیس متحمل شده. نتانیاهو مسئول بزرگترین شکست تاریخ اسرائیل است. او اعتماد عمومی و ارتش را از دست داده و باید برود»؛ و «عملیات بسیار بزرگ حماس، احتمالا عواقب گستردهای بسیار فراتر از غزه داشته باشد. کاملاً روشن است که شکست خوردیم؛ آن هم به دردناکترین شکل ممکن. ادعای نتانیاهو درباره نابودی حماس و تشکیل خاورمیانه جدید، از استیصال است؛ او تمام شده و تا رفتنش، فرصت خیلی کوتاهی مانده است». ارتش صهیونیستی از دو جبهه جنوبی و شمالی در معرض فشار است و در صورت آغاز جنگ تمامعیار، هیچ افق روشنی را پیش روی خود نمیبیند. این یک اتفاق نظر عمومی است؛ «صدای آمریکا: جنگ طولانی خواهد بود، یک غزه روی زمین است و یک غزه زیرزمین». «مشاور سابق ارتش اسرائیل: ما آماده حمله زمینی نیستیم. حماس تاسیسات زیرزمینی ایجاد کرده و منتظر ماست. در شرایطی که نیروهای ما آموزش ندیدهاند، حمله زمینی ممنوع است. آنها فرار نمیکنند و منتظر نیروهای ما هستند». « بلومبرگ: آمریکا از قطر خواست به حزبالله بگوید که جبهه دومی برای جنگ باز نکند». «نیویورک تایمز: «بایدن و دستیاران او از اسرائیل خواستند از هرگونه حمله گسترده به حزبالله که این گروه قدرتمند را وارد درگیری کند، خودداری کنند».
۹- از همه قابل تاملتر، هشدار ژنرال «دیوید پترائوس» (رئیس اسبق سازمان سیا) به مقامات اسرائیل است: «جنگ با حماس سالها طول خواهد کشید. از تجربه ما در عراق استفاده کنید و وارد غزه نشوید». پترائوس، سر فرمانده کل ارتش آمریکا در خاورمیانه، شرق آفریقا و آسیای مرکزی بوده و اخطار وی، فقط هشداری به اسرائیل نیست. بلکه چشماندازی مایوسکننده را برای واشنگتن ترسیم میکند. کسی چه میداند؛ شاید اگر آمریکا به شراکت در جنایت ادامه دهد، ضرباتی راهبردی را به جان بخرد. جو بایدن در بازگشت از اسرائیل گفت: «ما با یک نقطه عطف در تاریخ روبهرو هستیم. این، از آن لحظاتی است که تصمیمهایی که میگیریم، چند دهه آینده را شکل خواهند داد.». او در دوران افول همهجانبه توانمندیهای آمریکا قادر به کدام تدبیر است و حال آنکه از افغانستان تا عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و یمن (و حتی عربستان و اوکراین و ونزوئلا)، کلکسیون کاملی از شکستهای شگفت آمریکاست؟
۱۰- چرا حزبالله لبنان و دیگر اعضای جبهه مقاومت وارد جنگ نمیشوند؟ حزبالله همین حالا به شکل هوشمندانه و حکیمانه، وارد جنگ شده، و کابوس حمله غافلگیرانهاش، لحظهای نتانیاهو را رها نمیکند. حزبالله در درگیریهای چند روز گذشته، شماری از نظامیان صهیونیست را به هلاکت رسانده و به نقطهزنی کاملا حرفهای، به انهدام تاسیسات نظامی و جاسوسی اسرائیل پرداخته است. دهها هزار شهرکنشین صهیونیست هم تا دهها کیلومتر متواری شدهاند. در حالی که حزبالله دهها برابر قدرتمندتر شده، کابوس ضربات راهبردی جنگ ۳۳ روزه، همچنان در ذهن صهیونیستها زنده است. کسی از اتاق جنگ حزبالله خبر ندارد. آنها شگفتانههای بهمراتب بزرگتری از ماجرای نیمروز ۷ اکتبر در آستین داشته دارند.
۱۱- غزه کوچک اما قهرمان، خط مقدم جنگی تمدنی، برای صیانت از همه بشریت در مقابل سرطان صهیونیسم است. جنایات صهیونیستهای بیسر و پا، خون غیرت را در رگهای همه بشریت بهویژه فرماندهان جبهه مقاومت به جوش آورده و بیتردید این غلیان عواطف، موجب تسریع در کندن گور اسرائیل به دست نتانیاهو خواهد شد. تکاپوی شبانهروز و مجاهدانه فرماندهان در این نبرد تمدنی، از سر حکمت است و نه هیجان. در این مصاف تمدنی باید مراقب بود که شیاطین، به صبر مؤمنان دستبرد نزنند؛ چنان که امام حسین(ع) شب عاشورا به حضرت زینب کبری (س) فرمود: «یا أُخَیَّه لاَ یَذْهَبَنَّ بِحِلْمِکَ الشَّیْطانُ. خواهر عزیزم! مبادا شیطان، شکیباییات را برباید».
راهبرد پویا و پیشرویی که در دست اجراست، همان است که فرماندهان نستوه جبهه مقاومت ترسیم کردهاند. در اهتمام دائمی برای ازاله شرّ دشمنان، آنگونه باید بود که شهید ابومهدی المهندس (معمارِ وارد کردن مهلکترین ضربات به اشغالگران) گفت: «در مواقع بحران، به عقلی سرد و قلبی گرم نیاز داریم. اگر جای این دو برعکس شود، هرج و مرج فراگیر میشود». مجازات دشمنان زبون، قطعی است، اما نه از سر هیجان، بلکه بر اساس یک هدفگذاری خللناپذیر. از آن جنس که فرمانده رشید میدان مقاومت، جناب سید حسن نصرالله، در ماجرای ترور سبعانه شهیدان سلیمانی و ابومهدی فرمود: « قصاص عادلانه چیست؟ چه کسی معادل حاج قاسم است؟ وزیر دفاع، رئیس ستاد مشترک یا رئیس مقر فرماندهی آمریکا در منطقه؟ اینها هیچکدام در حد این دو شهید نیستند. کفش حاج قاسم، معادل سر ترامپ و همه ژنرالهای آمریکاست. قصاص عادلانه، اخراج نیروهای آمریکا از منطقه است».