وقتی بریف شدیم، گفتند: «باید چهار کیلومتر از این جاده را بزنید. برنمیگردید. فقط سعی کنید بپرید بیرون و زنده بمانید! جنگ سه ماه دیگر تمام میشود و ما شما را برمیگردانیم.»… بعد از بریف ما را از زیر قرآن رد کردند. معینپور، فرمانده نیرو، به من گفت: «میدانم خیلی سنگین است. ناراحت نیستی؟» گفتم: «نه! اصلا صفایی دارد برای خودش! جناب سرهنگ نگران نباشید! اگر ما نرویم، خرمشهر آزاد نمیشود…مجله خبری بهیان
همچنین ببینید
دستورات فوری وزیر کشور بعد از انفجار مرگبار در معدن طبس
وزیر کشور درپی حادثه نشت گاز در یکی از کارگاههای شرکت زغال سنگ معدنجو طبس …