چهلمین دوره جشنواره فیلم کوتاه در حالی هفته گذشته به پایان رسید که تی یک اثر با موضوع شهدای امنیت بهویژه شهادت آرمان علیوردی به عنوان شهید امنیت در میان آنها دیده نمیشد.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق – تولیدات رسانهای هنر، انعکاسی از وضعیت درون اجتماعی است. وضعیتی که برای مخاطب آشنا و هنرمند برای تبیین و عمقبخشی به معنا، دست به تولید محتوا میزند. فرآیندی که هنرمند در این محتواسازی طی میکند، پر از نشانههایی است تا جامعه از طریق آنها بتواند با تطبیق نشانههای درونی فرهنگ عمومی آن را عمیقتر درک کند.
این وضعیت صورت کلی است که میتواند روح جاری در یک فرهنگ را بازنمایی کند و اصطلاحا اثری استراتژیک برای فرهنگسازی در جامعه تولید شود. بهراستی تولیدات سینمایی یا هنری که این روزها در جامعه تولید میشود، چقدر مصادق چنین وضعیتی است. بهطور مثال در جنگ ترکیبی که طی یکسال گذشته در کشور جریان داشته، چه تعداد آثار هنری متناسب و روشنگر تولید شده و چه نشانههایی برای بازخوانی موقعیتهای پیچیده در جنگشناختی در آثار هنری بازتاب داده شده است.
چهلمین دوره جشنواره فیلم کوتاه در حالی هفته گذشته به پایان رسید که ۵۲ فیلم از تولیدات جدید را به نمایش گذاشت واثری با موضوع جنگ ترکیبی سال گذشته دشمن هم در آن به نمایش درآمد و آثاری با موضوع دفاعمقدس هم در میان آنها دیده میشد اما، حتی یک اثر با موضوع شهدای امنیت بهویژه شهادت آرمان علیوردی به عنوان شهید امنیت در میان آنها دیده نمیشد.گرچه تولیدات خبری و رسانهای تاحدودی توانستهاند در جهت روشنسازی فضای رسانه عمومی خوب عمل کنند اما سایر رسانههای هنری اعم از سینما، تئاتر، موسیقی و… چطور؟ این روزها که در سالگرد شهادت آرمان علیوردی قرار داریم با توجه به تولیدات یکسال گذشته، چرا چنین موقعیت تراژیکی که باعث شد تا واقعیتهای جنگ ترکیبی بهخوبی عیان شود و غبار از روی دژخیمان ضدایرانی بزداید، چقدر تولیدات هنری داشتهایم. این روزها که جشنواره فیلم کوتاه به پایان رسیده و جشنواره سینما حقیقت پیشروست، چرا براساس اخبار منتشر شده فیلمی با شهادت عاشورایی آرمان علیوردی و دیگر شهدای امنیت ساخته و نمایش داده نشده است؟
نشانههایی که قابل بازخوانی است
شهادت آرمان علیوردی پر از نشانههای آشنا در فرهنگ عمومی کشور است. شهادت مظلومانه او که تنها در برابر اغتشاشگران ایستاد و شهادتش پیوندی آشنا با اولیای واقعه کربلا یافت و دژخیمانش رفتاری چون اشقیای کربلا از خود بروز دادند. انگشتر شکسته او که یادآور خارج کردن انگشتر از دستان امامحسین(ع) برای دریافت هدیه از سوی یزید دارد، ایستادگی و مقاومت در برابر دشمن و تحت فرمان ولایت بودن، جان بر سر ایمان گذاشتن و… همه نشانههای آشنایی است که در فرهنگ عمومی کشور ما وجود دارد.
با این اوصاف چرا از چنین نشانههایی برای شناسایی نسل جوان در تولیدات هنری بهره گرفته نمیشود تا نسل جوان در برابر جنگ ترکیبی که در جریان است بیمه شوند. در این نقطه است که درمییابیم جایگاه سینمای اجتماعی کجاست و چرا سینمای اجتماعی فقط در زمینه سیاهنمایی از اوضاع کشور دست به تولید میزند و در سویی قرار میگیرد که دشمنان آن را میخواهند و نشانه رفتهاند.
دریغ از یک فیلم کوتاه
چهلمین دوره جشنواره فیلم کوتاه در حالی هفته گذشته به پایان رسید که ۵۲ فیلم از تولیدات جدید را به نمایش گذاشت، آثاری که جملگی از سوی سینماگران نسلنو ارائه شده بودن و گرچه این آثار موضوعات مختلفی را بازنمایی میکرد و حتی اثری با موضوع جنگ ترکیبی سال گذشته دشمن هم در آن به نمایش درآمد و آثاری با موضوع دفاعمقدس هم در میان آنها دیده میشد اما، حتی یک اثر با موضوع شهدای امنیت بهویژه شهادت آرمان علیوردی به عنوان شهید امنیت در میان آنها دیده نمیشد.
اینکه چنین رویدادی پس از یکسال حتی فیلمی با چنین موضوعی ندارد جنبههای مختلفی از سیاستگذاری در سینمای ایران را نشان میدهد. جنبههایی که نشانگر آن است برای سینمای استراتژیک برنامه مدونی در سیاستهای کلی وجود ندارد.
شاید در نظر گرفتن بخشی برای چنین موضوعاتی و اعلام حمایت از چنین آثاری تنها گوشهای از رویکرد یا سیاستگذاری میتواند باشد که در انجمن سینمای جوان، مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی باید به آن توجه شود اما بازکردن ابعاد زندگی شهیدی که از طبقه فرودست اجتماع در برابر تفکر سرمایهداری دیکتهشده از سوی غربگرایان ایستاد، به خودی خود میتواند به قوت سینمای ایران منجر شود
. ضمن آنکه این دوره از جشنواره بهگفته دبیر آن متکی بر معرفی ژانرها و توجه فیلمسازان به این موضوع بود اما چرا موضوعی به این حساسی در قالب ژانر اکشن و زیر ژانر آن، قهرمانانه دیده نشد یا ژانر درام که متمرکز بر احساسات و اغلب بهدنبال واقعیت بوده موضوع شهدای امنیت دیده نشده است. آیا شناساندن چنین قهرمانی که میتواند الگوی نسل جوان برای پیشبرد کشور به سوی قلههای افتخار باشد، جایی در میان سیاستهای سینمایی دارد؟
حقیقت پیشرو
حال که سینمای کوتاه با نسل جوان -که باید آرمانگراتر از نسل گذشته باشد، نتوانسته چنین رویکردی را بازنمایی کند. نباید تولیدات سینمای مستند که چشم حقیقت بین تولیدات رسانهای است در این زمینه کارساز باشد؟
براساس اخبار منتشر شده و تولیداتی که در ماههای اخیر ساخته شده است، بهجز دو مستند خبری «آرمان عزیز» و «رقص خون» که سال گذشته ساخته شده، هنوز اخبار فیلمی با این موضوع رسانهای نشده است. آیا سینمای مستند بهعنوان سینمایی راوی حقیقت، هم باید چشم از چنین واقعیت عیانی ببندد.
آرمان علیوردی بهعنوان یک جوان طلبه که دانش علمی خود را در راه شناسایی واقعیتهای دینی و ارزشی گذاشت از منظر سیاستگذاران و سینماگران نمیتواند بهعنوان یک سوژه نگریسته شود. جوانی که در حین آموختن، پژوهش را نیز سرلوحه فعالیتهای خود قرار داد و بهعنوان یک جوان تراز انقلاب حتی آثار پژوهشیاش در جشنواره علامه حلی ارائه و برگزیده شد.
سینمای بدون قهرمان ملموس
یکی از راههای ارتباطی سینما با مخاطبان الگوی قهرمانسازی است؛ الگویی که تلاش میکند ذهن مخاطب را در راستای قهرمان فیلم قرار دهد، یعنی مخاطب خود را در جایگاه قهرمان ببیند تا با او همراه شود و در کشاکش داستان سربلند از اتفاقات بیرون آید.
سینمای ایران که سالهاست از داشتن قهرمان فاصله گرفته و سینمایی بدونقهرمان را بازنمایی میکند، چرا از چهرهای همچون آرمان علیوردی غافل است. سینمای ایران در یک دهه گذشته مغبون قهرمانهای شکستهخورده و درگیر در روزمرگی است، چرا متولیانش به فکر معرفی چنین قهرمانی نیستند. یا سینماگران ما چنین روندی را پی گرفتهاند که چشم از قهرمانان واقعی برگیرند و به سیاهنماییهای دیکتهشده از سوی جوامع غربی چشم دوختهاند که نتیجه آن، خمودگی در میان نسل جوان، نداشتن امید به فردای بهتر، نبود آرمان در میان نسل جوان و… باشد. موضعی که به نظر میرسد در میان سیاستگذاران سینمایی و بدنه سینماگران بهطور کلی قابل رویت نیست و سینمای استراتژیک که میتواند نسل جوان کشور را نشانه بگیرد به فراموشی سپرده شده است.
دنیای خالی رسانههای هنری
وضعیتی که سینمای ایران در زمینه شناسایی قهرمانان واقعی کشور دارد، قابل تسری در سایر هنرهای دیگر هم هست. بهطور مثال در عرصه تئاتر با وجود درامهای مختلفی که ارائه میشود اما هنوز نمایشی با موضوع آرمان علیوردی تولید نشده است. این در حالی است که صحنه تئاتر ایران جولانگاه آثاری است که نه قهرمان دارند، نه تراژدی قابلفهم با فرهنگ ایرانی را بازنمایی میکند و نه حتی آثاری به نمایش میگذارد که با ماهیت فرهنگ ایرانی پیوند دارد.
. جایی که تابلوهای نقاشی، مجسمهها، پوسترها و عکسها باید راوی جریان درون اجتماع و معرفی قهرمانانش باشند، شاهد انفعال هستیم و این در حالی است که تجربه هشت سال دفاعمقدس و تولید آثار هنری در این دوران نشان میدهد که چگونه نسل میانسال امروز با این آثار با واقعیتهای اجتماعی آشنا شدند و امروز کشور را به سمت قلههای افتخار رهنمون کردهاند. چرا نهادهای هنری در زمینه معرفی چنین قهرمانانی که امنیت را به ارمغان آوردهاند و میتواند برای نسل خود بهعنوان یک الگو معرفی شوند غفلت صورت گرفته است.
شهیدی که نماد آزادگی است
زندگی و شهادت آرمان علیوردی سراسر از نماد است. او برخاسته از نسل دهه۸۰ است که امروز در گفتمانهای اجتماعی آنها را عاصی و سرکش میدانند اما این شهید به خیلی از تحلیلگران ثابت کرد که نسل او در راه اعتقادات و فرهنگ ایرانی اسلامی باورمند گام برمیدارد.
او با برگزیدن راه شهادت نشان داد که پل ارتباطی بیننسلی از قهرمان هشت سال دفاعمقدس با نسل جوان امروز است؛ یعنی اندوختههای نسل قبل خود را در عمل و مرام و مسلک خود بهگونهای نشان داد که برای نسل خودش شبیه افسانه نباشد، بلکه عینی و قابل فهم و درک باشد. برهمین اساس چنین شخصیتی آنقدر توانمندی در شخصیت خود دارد که میتواند بهعنوان یک سوژه در آثار سینمایی و هنری بازتاب داده شود. از سوی دیگر نحوه شهادت این جوان طلبه نیز پر از نشانههای آشنا با فرهنگ اعتقادی جامعه ایرانی است. همانگونه که علی اکبروار پای به دفاع از دین میگذارد، ابوالفضلوار مطیع امر ولایت است و امام حسینگونه زیر دست دشمنان به شهادت میرسد.
زندگی چنین جوانی هم قابلیت معرفی بهعنوان نماد یک جوان تراز انقلای اسلامی دارد و هم سرگذشت و شهادتش قابلیت بازخوانی برای نسل جدید. سرگذشت آرمان نشان میدهد که حوزه جنگ ترکیبی دشمن محدود با انقلاب اسلامی و به لطمهزدن به جمهوری اسلامی نیست، بلکه یک جنگ تمدنی با فرهنگ ایران است. فرهنگی که درون خود قهرمانی پرورش میدهد که سر پیش جور زمانه خم نمیکند، معتقد به خدا یگانه و مطیع امر اوست. در چنین جنگ تمدنی آرمان علی وردی و سایر ۶۳شهدای امنیت در اغتشاشات اخیر، مانند شهید روحا…عجمیان، سلمان امیراحمدی، یزدان قجری و… چراغی هستند برای نسل جدید، اگر سیاستگذاران هنری بتوانند آنها را به مردم معرفی کنند.