حاج آقا تعریف میکرد که دو روز قبل از اینکه مرخصی کاظم تمام شود و میخواسته از حله به تکریت بیاید، صبح سر صبحانه مادر کاظم و همسر نشسته بودند، کاظم تعریف کرد که مادرش از او سر سفره پرسیده اسیری هست که سید باشد و از سلاله حضرت زینب باشد و تو داری او را اذیت میکنی؟مجله خبری بهیان
همچنین ببینید
ببینید | تجهیز F14 تامکت ایرانی برای حفاظت از آسمان ایران در ۱۲ روز جنگ
این جنگنده در روز هفتم جنگ توانست ۸ پهپاد رژیم صهیونسیتی را در محدوده آسمان …