مرثیه‌ای برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

این فیلم بی‌زمان و مکان، می‌خواهد به زبان نمادین بگوید که حکومت ایران به سبب نظامی‌گری‌اش، مردم بی‌گناه و صلح‌طلبش را به کشتن می‌دهد.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق -فیلم ظاهر، در روز نخست، در خانۀ جشنواره (برج میلاد) به نمایش درآمد و سپس جلسۀ نقد و بررسی آن برگزار شد.

خلاصه داستان: ماجرای یک سرباز به نام ظاهر (حامد محمودی) در یک ناکجاآباد که عاشق یک دختر روستایی می‌شود.

امتیاز: • (بی‌ارزش)

فیلم «ظاهر»، یک خطای فاحش و عجیب در تولیدات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. به دو دلیل:

اولاً که فیلم، شخصیت کودک یا نوجوان ندارد. قصه‌ای با موضوع عشق و عاشقی، قاعدتاً برای افراد بالای هجده سال است. معلوم نیست که این فیلم بزرگسال، چگونه از کانون پرورش فکری کودکان سر در آورده! چطور ممکن است که کانون پرورش که از پنجاه سال قبل در تعیین موضوعات برای مخاطبان کودک و نوجوان، پیشرو بود چنین خبط فاحشی مرتکب شده باشد؟ آیا مدیران کانون، آگاهانه در جهت بلوغ زودرس کودکان قدم برمی‌دارند؟!

ثانیاً که فیلم «ظاهر»، همین قصۀ تکراری را در یک ساختار عجیب و بلکه خائنانه روایت می‌کند. این خطا به نظر راقم، بزرگ‌تر از خطای اول یعنی عدم رعایت موضوع با مخاطب است. جناب کارگردان که فیلمنامه را به همراه همسرش خانم نسیم باستانی نوشته، ایران را یک کشور تماماً میلیتاریسمی تصویر کرده است. یک پادگان نظامی در یک روستای نامعلوم و یک زمان نامشخص، سررشتۀ امورات قریه را به دست دارد. حتی پزشکان بیمارستان روستا، از درجه‌داران این پادگان هستند. نمایش مکرر اسلحه‌ ژ ۳، توپ‌ها، رژه و مارش نظامی، طبل جنگی، لباس‌های رزمی و خشونت مکرر اشخاص نظامی، مخصوصاً برج دیده‌بانی که سربازان از آن بالا، کل روستا را زیر نظر دارند، با پخش سرود قدیمی «ایران ای سرای امید/ بر بامت ستاره دمید» قرار است که این اندیشه را در ذهن مخاطب ایجاد کنند که این روستا، نمادی است از کشور ایران!!!

اما مخاطب از سوی دیگر، شاهد تصاویری است که جناب کارگردان در جهت القای بدویت مردم روستا، در فیلم گنجانده است. نمایش گله گوسفند، مردمان الاغ‌سوار، خانۀ یک اتاقه و کاهگلی اکبر (یدالله شادمانی) که باران سقفش را خراب می‌کند، فقر اسف‌بار مردم روستا، شغل کفاشی اکبر که حتی دکان هم ندارد، همگی در جهت القای بدویت این روستای نمادین به کار گرفته شده‌اند.

عناصر میلیتاریسم و بدویت، چیزی است که غربی‌ها دوست دارند کشورمان و البته تمام مسلمانان را به آن متصف کنند؛ دو عنصری که در فیلم بابل (گنزالس ایناریتو ـ ۲۰۰۶) در جهت تخریب مراکش به کار رفته‌اند. ساخت فیلم ظاهر با بودجۀ دولت که در جشنواره با زیرنویس انگلیسی به نمایش درآمد، مانند چاقویی است که به اندازۀ ده فیلم معاند خارجی که علیه کشورمان بسازند، برّندگی خواهد داشت.

اما چاقو چطور دستۀ خودش را می‌برد؟ این آش آیا دستپخت مدیران ناآگاه است یا افراد نفوذی؟ فیلمی که بیش از هر چیز یادآور آثار مجید مجیدی و عباس کیارستمی است. و مطابق آنچه در کنفرانس خبری گذشت، کارگردان خودش را وامدار هر دو نفر می‌داند.
فیلم ظاهر، نخستین ساختۀ جناب حسین عامری در سینما محسوب می‌شود. طبق قاعدۀ فیلمسازان اول، مقام مشاورت جناب کارگردان بر عهده جناب مجیدی بوده است. موضوع فیلم «ظاهر»، یادآور فیلم «باران» (مجید مجیدی ـ ۱۳۷۹) است؛ با این تفاوت که بازیگر نقش مریم، حدود ۳۰ ساله انتخاب شده. در حالی که قصه، به بازیگری کمتر از هجده سال نیاز دارد.

موضوع مشترک دیگر میان فیلم «ظاهر» و آثار جناب مجیدی، لجن‌مال کردن شخصیت پدر است. در واقع، ترجیع‌بند تمام آثار جناب مجیدی، تخریب پدران است. در اینجا نیز هیچ پدر یا حتی مرد سالمی در روستا باقی نمی‌ماند. و این مردها، جدا از فرماندهانی مانند فاتح هستند که جناب سرباز را به جهت رساندن اکبر به بیمارستان نظامی مؤاخذه می‌کنند. ظاهر حتی موقع کاهگل کردن خانۀ اکبر، ناخواسته به صورت او گل می‌پاشد. پدر مریم نیز او را کتک می‌زند.

انس گرفتن سرباز با یک کبوتر سفید بال‌شکسته، حاوی معنای نمادین است. مخاطب برای کشف اندیشه کارگردان، انس با کبوتر را می‌تواند به عنوان نماد صلح‌طلبی شخصیت سرباز فرض کند. جناب ظاهر، با یک زوج پیر به نام اکبر و زیبا که بچه‌ای هم ندارند، رفت‌وآمد دارد. در آنجا دختری زیبارو به نام مریم (کیمیا زارعی) را می‌بیند و عاشقش می‌شود. سرباز اگرچه دختر را تعقیب می‌کند اما حیا، مانع از ابراز عشق است. به هر حال، نامه‌ای عاشقانه میان آنها رد و بدل می‌شود و دختر با بستن روبان سبز بر شاخۀ درخت، به او جواب مثبت می‌دهد.

سرباز دیگر یعنی طاهر (روح‌الله زمانی)، متأهل است و بچه‌ای چند ماهه دارد. وقتی او را به جنگ اعزام می‌کنند، فوراً سرش را به شیشه می‌کوبد. جناب ظاهر داوطلبانه به جای او به جنگ می‌رود. در ادامه متوجه می‌شویم که ظاهر، بچه‌ای سرراهی بوده و او در حال قطع تعلق از پدری است که وی را بزرگ کرده. بی‌بته بودن این شخصیت، شاید اشاره‌ای باشد که این افراد نیک، جزو استثنائات هستند و نه قاعده.

قصه در یک ناکجاآباد می‌گذرد و جناب کارگردان از ابراز هرگونه نشانه‌ای که دال بر زمان وقوع قصه باشد، خودداری می‌کند. در انتهای فیلم، سخن از جنگ به میان می‌آید؛ بدون اینکه تصویری از آن را ببینیم. حتی نام دفاع مقدس، شهدا یا دشمن (کشور عراق) در میان نیست. این فیلم بی‌زمان و مکان، می‌خواهد به زبان نمادین بگوید که حکومت ایران به سبب نظامی‌گری‌اش، مردم بی‌گناه و صلح‌طلبش را به کشتن می‌دهد.

عقبۀ این موضوع را جناب عباس کیارستمی در فیلم‌های متعددش فراهم کرده است. آنچه از میلیتاریسم در این فیلم «ظاهر» مشاهده می‌کنیم، نمونه‌های فراوانی در آثار کیارستمی دارد:
۱ـ کلوزآپ (۱۳۶۹): تصویر خشن سلاح‌ها و سربازان فراوانی که برای دستگیری متهم می‌آیند و غیره

۲ـ زندگی و دیگر هیچ (۱۳۷۰): سربازان حفاری‌کننده و مارش نظامی بی‌مناسبت

۳ـ زیر درختان زیتون (۱۳۷۳): ماشین و لباسِ نظامی کارگردان (محمدعلی کشاورز) و صدای شلیک تیرِ بی‌جهت در انتهای سکانس کوهستان

۴ـ طعم گیلاس (۱۳۷۶): سربازی در سکانس ابتدایی و رژۀ انتهایی سربازان که به موضوع فیلم دخلی ندارند

بدتر از همۀ اینها، فیلم کلید/ ابراهیم فروزش (۱۳۶۵) است که بر اساس فیلمنامه‌ای از کیارستمی و با تدوین او، در کانون پرورش کودکان ساخته شده. فیلم کلید، جمهوری اسلامی را یک جامعۀ بسته و با حکومت میلیتاریستی نمایش می‌دهد. غربی‌هایی که این پیام را از این فیلم دریافت کردند، چندین جایزه نیز به آن تقدیم نمودند. برای تفصیل مطلب، به نقد راقم مراجعه فرمایید: «کلید»هایی که بوی وطن‌فروشی می‌دهند!

تنها عکس یادگاری که از ظاهر ثبت می‌شود، مشابه است با عکس یادگاری فیلم شیدا که خانم پرستار (لیلا حاتمی) در پس‌زمینه در حال عبور، در آن افتاده است. برای نام فیلم نیز معانی مختلفی می‌توان برای آن تصور کرد. مخصوصاً که در جناس با نام «طاهر» است؛ سرباز دیگری که رفاقت صمیمی با «ظاهر» دارد. بحث شباهت مفهومی با فیلم توقیف‌شدۀ «یک خانواده محترم»/ مسعود بخشی (۱۳۹۱) نیز در این مختصر نمی‌گنجد.

ساخت فیلم ظاهر در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، آبروی چندین دهۀ آن را بر باد می‌دهد. اگر آقایان مهدی ارگانی و مجید مجیدی که در شورای فیلمنامه کانون حضور دارند، به دنبال عشق و هوس و سینما هستند، این خطا از آقایان حامد علامتی (مدیر کانون) و محمدرضا کریمی صارمی (مدیر تولیدات کانون) نابخشودنی‌تر است. زیرا آنها از سوی وزارت آموزش و پرورش، متولی شده‌اند که محتوای مناسب برای کودکان را تولید کنند.

این مطالبه در کنفرانس خبری از سوی راقم مطرح شد و جناب کارگردان و آقای کریمی صارمی پاسخی برای آن نداشتند. ظاهراً فیلم ظاهر، ظاهرتر از آن است که بتوان نمادهایش را پنهان کرد.

امیراهوارکی

درباره‌ی بهیان

همچنین ببینید

خداحافظی یک خطیب از تریبون نماز جمعه /خواسته جدی رهبری از دولت چیست؟ /واکنش ائمه جمه به قطعنامه ضدایرانی سازمان ملل

ائمه جمعه سراسر کشور، از تریبون های نماز جمعه به موضوع سیاست اتخاذی دشمنان برای …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *