راجع به محل دفن حضرت زینب (س) سه نظر وجود دارد: الف: مدینه منوره، کنار قبور خاندان اهل بیت عصمت و طهارت (ع) یعنی بقیع؛ ب: قاهره مصر؛ ج: مقام معروف و مشهوردر قریه راویه، واقع در منطقه غوطه دمشق.
به گزارش مشرق، یکی از موضوعات مورد پرسش از سوی مؤمنین، تعیین محل دقیق قبر مطهر حضرت زینب کبری علیها السلام است. این سؤال به خاطر انتساب مکان های مختلفی به آن بانوی بزرگوار در کشورهای مختلف است. در این مجال این اقوال رسیده از مدفن بزرگ بانوی اسلام زینب کبری سلام الله علیها را بررسی می کنیم.
۱- محلی که در شهر قاهره پایتخت مصر به نام «زینبیه » مشهور است:
تعدادی از عالمان مصری مثل قاضی شبراوی شافعی (۱) ، شبلنجی ، شیخ حسن عدوی خمراوی (۲) و عده دیگری از علمای مصری که ظاهرا یا از عرفا و یا شافعی و از محبین و علاقمندان اهلبیت بوده اند معتقدند که حضرت زینب علیها السلام، در مصر مدفون شده است. مرحوم شیخ جعفر نقدی مؤلف کتاب «زینب الکبری علیها السلام » و نسابه عبیدلی نواده امام سجاد علیه السلام در کتاب «اخبار الزینبات » (۳) نیز این احتمال را تقویت کرده اند. در محافل علمی مانیز بعضی از بزرگان مثل مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی متمایل به مصر است.
دلیل اول:
نسابه عبیدلی در کتاب «اخبار الزینبات » ۶ روایت نقل کرده است که بر اساس مضمون آن ها باید حضرت زینب علیها السلام درمصر دفن شده باشد.
نقد و بررسی
این روایات از نظر سند و محتوا قابل اعتماد نیست. محمد حسنین سابقی نویسنده کتاب مرقد العقیله زینب علیها السلام اشکالاتی را براین احادیث وارد کرده است که به اختصار بیان می گردد:
بررسی روایات از نظر سند
۱- اکثر راویانی که عبیدلی این روایات را از آنان نقل کرده است، مجهول هستند و پس از بررسی و تتبع فراوان در کتب رجال وتراجم و نسب هیچ اثری از آنان به دست نیاوردیم. اینان عبارتند از:
زهران بن مالک – عبدالله بن عبدالرحمن العتبی – علی بن احمد الباهلی – قاسم بن عبدالرزاق – محمد بن عبدالله – علی بن محمد بن عبدالله – عسامة المعافری – عبدالملک بن سعید الانصاری – وهب بن سعید الاوسی – اسماعیل بن محمد البصری – حمزة المکفوف .
با آنکه سیوطی شرح حال تابعان و محدثان و راویان و مورخان قدیم و جدید مصر را نوشته است، اما شرح حال هیچکدام از این چند نفر که یاد کردیم در کتاب وی نیامده است. و چون وضع اینان بر ما مجهول است، طبعا روایتشان نیز فاقد اعتبار خواهد بود. از این گذشته سند روایت دوم به مصعب بن عبدالله بن مصعب بن ثابت زبیری (متوفی ۲۳۳) می رسد که از یک خانواده مخالف و دشمن سرسخت اهل بیت بوده و دشمنی این خانواده با علی علیه السلام و خاندان او در میان مورخان و دانشمندان ما مشهور و امر مسلمی است، بنابر این روایت چنین شخصی نمی تواند قابل اعتماد و استناد باشد.
بررسی مفاد روایات
مفاد این روایات نیز خالی از تناقض و اشکال تاریخی نیست. مثلا روایت مصعب حاکی از این است که عبدالله بن زبیر در مکه قیام کرد و مردم را به خونخواهی حسین علیه السلام دعوت نمود. در حالی که دعوت وی به خونخواهی حسین علیه السلام در هیچ یک از تواریخ نقل نشده است، بلکه آنچه مسلم است این است که عبدالله بن زبیر مردم را به خلافت خود دعوت کرد.
از طرف دیگر، پس از حادثه کربلا یزید در مدینه چندان نفوذ و قدرتی نداشت که بتواند حضرت زینب علیها السلام را مجبور به هجرت از این شهر بکند، بلکه بر عکس پس از فاجعه کربلا و رسوا شدن حکومت یزید، وی از آزار و اذیت خاندان امام حسین علیه السلام پرهیز می کرد تا اسباب بدنامی بیشتری فراهم نشود .چنانکه در جریان شورش مردم مدینه علی بن الحسین علیهما السلام و خاندان علوی از تعرض مصون ماندند.
علاوه بر این ها چند تناقض دیگر نیز در این روایات به چشم می خورد که نشان می دهد احتمالا جعل و تحریف در این روایات وجود دارد از آن جمله:
۱. روایت اول حاکی است که حضرت زینب قسم یاد کرد مدینه را ترک نکند ولی روایات دیگر می گوید: او از مدینه هجرت کرد و به مصر رفت; یعنی سوگند خود را نقض کرد. آیا این معنی از حضرت زینب باور کردنی است؟
۲. روایت دوم حاکی است که حضرت زینب علیها السلام چند روز به آخر ذیحجه مانده وارد مصر شد و روایت پنجم می گوید: حضرت زینب علیها السلام پس از یازده ماه و پانزده روز اقامت در مصر درگذشت. بر این اساس وفات آن بانوی بزرگ باید در ذیقعده سال بعد رخ داده باشد در حالی که روایت ششم حاکی است که او در رجب سال ۶۲ وفات یافته است و با هم سازگار نیستند.
۳. چنانکه ملاحظه می شود روایت سوم از امام صادق علیه السلام نقل شده است و آن حضرت از پدرش امام باقر علیه السلام و او از حسن بن الحسن نقل کرده است. در حالی که می دانیم حضرت باقر علیه السلام در کربلا حضور داشته است و قطعا موقع خروج حضرت زینب از مدینه شاهد قضیه بوده است. بنابراین معنی ندارد که حسن بن حسن این موضوع را بشنود ولی حضرت باقر و پدرش علی بن الحسین علیهما السلام بزرگ خاندان هاشمی در آن زمان از قضیه بی خبر باشند و امام باقر علیه السلام آن را از حسن بن الحسین علیهما السلام روایت کند. از این گذشته این روایت فقط حاکی از خروج حضرت زینب از مدینه است اما از رفتن او به مصر سخنی به میان نیاورده است، بنابراین ارتباطی به موضوع ندارد.
۴. راوی روایت چهارم یعنی عبدالرحمن انصاری می گوید: «زینب را چند روز پس از ورود به مصر دیدم، صورت او مثل پاره ماه بود. » این معنی هرگز با حیاء و حجاب حضرت زینب سازگار نیست و ما می دانیم که حضرت زینب حتی در دوران اسارت وسختی، نمونه اعلای حیاء و پوشش و عفت بوده است .بنابراین چگونه ممکن است او با چنین وضعی در برابر بیگانگان حاضر شود؟
۵. طبق روایت پنجم، وقتی که حضرت زینب علیها السلام وارد مصر شد مسلمة بن مخلد به استقبال او رفت و به او تسلیت گفت وگریه کردو حضرت زینب را به خانه اش برد و پس از وفات حضرت زینب علیها السلام در تشییع جنازه او حاضرشد و بر او نماز خواند واو را در همان خانه به خاک سپرد. در حالی که به گواهی تاریخ، مسلمة بن مخلد انصاری یکی از بزرگترین هواداران بنی امیه و از آغاز جوانی از دشمنان سرسخت امیرمؤمنان علیه السلام بود و با آن حضرت بیعت نکرد و به شام فرار کرد و با معاویه به جنگ با علی علیه السلام رفت. معاویة بن ابی سفیان، مسلمه و دوستش معاویة بن خدیج را که در مصر بودند دعوت کرد که در خونخواهی عثمان شرکت کنند. آن دو دعوت وی را اجابت کردند و به او نامه نوشتند که سپاه خود را هر چه زودتربه به مصر بفرست، ما تو را یاری می کنیم. آنگاه معاویه عمروعاص را با شش هزار نفر به آنجا فرستاد. مسلمه پس از مرگ معاویة بن ابی سفیان برای پسر او یزید از مردم مصر بیعت گرفت. معاویة بن خدیج دوست و همکار مسلمه همان کسی است که محمد بن ابی بکر نماینده علی علیه السلام در مصر را به قتل رساند و سپس جنازه او را در شکم الاغی قرارداد و آن را آتش زد. با این تفاصیل چگونه باور کردنی است که چنین شخصی از حضرت زینب علیها السلام استقبال و پذیرایی کند؟ و چگونه قابل قبول است که حضرت زینب علیه السلام به خانه چنین شخصی برود؟ و چگونه ممکن است که در مدت اقامت حضرت زینب در مصر، هیچ کس از بنی هاشم و علویان به دیدار او نرود و کسی در بیماری از او عیادت نکند و کار به جایی بکشد که پس از مرگش نیز عنصر پلیدی مثل مسلمه بر جنازه او نماز بخواند؟
در پایان این قسمت این نکته را نیز یادآوری می کنیم که روایت پنجم از «رقیة » دختر «عقبة بن نافع » نقل شده است و می دانیم که پدر وی از کاسه لیسان معاویه و یزید بود و یزید او را به حکمرانی آفریقا منصوب کرد. وضع خود رقیه نیز برما مجهول است ، بنابراین روایتی که تنها او نقل کرده قابل اعتماد نمی باشد. (۴)
دلیل دوم:
، شیخ حسن عدوی خمراوی (۵) و شعرانی به یکی از عرفای قدیم مصر به نام «علی خواص » برمی گردد و همه از او به «سیدی علی خواص » یاد می کنند. نقل می کنند که سید علی خواص گفته است که «حضرت زینب علیها السلام در این مکان (قناطر السباع مصر) دفن شده است و من به زیارت او می روم.» علماء مصر بسیار بر این نکته تکیه می کنند که ما به آنجا رفته و متوسل شده ایم و حاجتمان برآورده شده است. پس اینجا واقعا قبر حضرت زینب علیها السلام است.
نقد و بررسی:
از اینکه انسان در جایی به یکی از بزرگان متوسل شود و حاجتش برآورده شود اثبات نمی شود که قبر آن بزرگوار نیز در آنجاست، مثلا رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدینه مدفون است و ما در ایران به او متوسل می شویم و حاجتمان برآورده می شود در حالی که یقینا قبر رسول خدا در ایران نیست.
اشکالات دیگر
۱- صاحب کتاب مرقد العقیله زینب علیها السلام می گوید:
براساس نوشته کتاب های تاریخی مصر، خلفای فاطمی روزهای عید و متبرک به زیارتگاه ها می رفتند، ولی یک نفر از این مورخان ننوشته اند که در فلان روز به زیارت قبرحضرت زینب علیها السلام رفته اند، در حالی که فاطمی بودند و اگر قبر حضرت زینب علیهما السلام آنجا بود حتما می رفتند. (۶)
۲- موضوع دفن حضرت زینب علیها السلام دختر علی در مصر تنها از دو نفر از مورخین نقل شده است: ۱- ابن عساکر ۲- ابن طولون، در حالی که ابن عساکر در تاریخ خودش در جلد مربوط به شرح حال زنان، زندگی نامه حضرت زینب علیها السلام را نوشته است ولی در مورد تاریخ و محل در گذشت این بانوی بزرگوار کوچکترین مطلبی ندارد.
مطلب منسوب به ابن طولون نیز در بی پایگی کمتر از مطالب منقول از ابن عساکر نیست. زیرا قاضی نورالدین عدوی شامی متوفی ۱۰۳۵ هجری در کتاب «زیارات » نقل می کند که ابن طولون در کتاب «سیرة السیدة زینب » نوشته است که مدفن عقیله زینب در قریه راویه در غوطه دمشق است.
۲- شهر مدینه نیز به عنوان محل دفن حضرت زینب علیها السلام معرفی شده است، گرچه در مدینة النبی محلی به این نام مثل دمشق و قاهره وجود ندارد.
علامه فقید سید محسن امین معتقد است که حضرت زینب علیها السلام در مدینه دفن شده است و برای این مطلب دلیل می آورد که:
بازگشت حضرت زینب علیها السلام پس از فاجعه کربلا به مدینه، قطعی و مسلم است اما خروج مجدد او از این شهر ثابت نشده است، بنابراین باید گفت: در مدینه وفات یافته و در همانجا دفن شده است، گرچه تاریخ وفات و محل دفنش دقیقا روشن نباشد.
این دلیل در واقع نوعی استصحاب است که مرحوم امین به آن استناد کرده است .
نقد و بررسی
البته مقام علمی و تحقیقات و مطالعات ارزنده تاریخی علامه امین بر اهل فضل و مطالعه پوشیده نیست اما برخی از صاحب نظران، نظریه معظم له را نمی پذیرند و معتقدند که:
گرچه دفن حضرت زینب علیها السلام در مدینه (بقیع) یک امر ممکن و کاملا طبیعی است زیرا قبر برادرش امام حسن علیه السلام و بسیاری از بزرگان بنی هاشم در این قبرستان قراردارد که خصوصیات و تفصیل آن ها در کتب مربوط بیان شده است، اما باید توجه داشت که اگر او در این قبرستان دفن شده بود، طبعا قبرش با توجه به شخصیت و عظمت مقامش مشخص می شد. در حالی که در هیچ یک از کتب مربوط به تاریخ مدینه و مزارات این شهر نامی از محل قبر او به میان نیامده است، با این که نام زنانی همچون «ام البنین » که در بقیع دفن شده اند در کتاب هایی مانند وفاء الوفاء منعکس شده است.
مسعودی در شرح حال امام حسن مجتبی علیه السلام می نویسد: «حسن بن علی در کنار قبر مادرش فاطمه علیها السلام به خاک سپرده شدو در این قبرستان تا این زمان سنگی است که روی آن چنین نوشته شده است:
«الحمدلله مبید الامم ومحیی الرمم هذا فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله سیدة نساء العالمین و الحسن بن علی بن ابی طالب و علی بن الحسین بن علی و محمد بن علی و جعفر بن محمد رضوان الله علیهم اجمعین.» (۷)
و این نشان می دهد که قبر آن بزرگواران در قرن چهارم یعنی تا زمان مسعودی مشخص بوده است، و اگر قبر حضرت زینب علیها السلام در این قبرستان قرار داشت، نام او هم حداقل تا زمان مسعودی روی قبر نوشته می شد. چنانکه قبر همسرش عبدالله بن جعفر در همان قبرستان مشخص است، بنابراین چگونه ممکن است قبر حضرت زینب در بقیع باشد، اما هیچ نشانی از آن نباشد، و در هیچ تاریخی یاد نشده باشد؟
از طرف دیگر موضوعات تاریخی جای اعمال استصحاب نیست که بگوییم: بازگشت حضرت زینب علیها السلام به مدینه قطعی است، اما خروج او از این شهر ثابت نشده است، پس در همان شهر و همانجا به خاک سپرده شده است. (۸)
۳- قبری که در شهرک زینبیه امروز در نزدیکی دمشق، پایتخت فعلی کشور سوریه وجود دارد. علمای قدیم از این مکان (شهرک زینبیه) به «غوطه » یا «راویه » تعبیر آورده اند.
بسیاری از مورخان و عالمان با توجه به دلایل فراوانی که دارند، معتقدند مرقد مطهر زینب کبری (سلاماللهعلیها) دختر علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) در سمت جنوب شرقی دمشق، پایتخت کشور سوریه و در هفت کیلومتری آن، در روستای «راویه» و در منطقه «غوطه»دمشق واقع شده و
پیوسته کعبه پیروان، مکان حاجتروا شدن پیشگامان و مقصود دلهای مؤمنانی است که از تمام سرزمینهای اسلامی به آنجا روی میآورند.
این مزار، در قرن دوم هجری، زیارت میشده است. بانو نفیسه، همسر اسحاق مؤتمن، فرزند امام جعفر صادق (علیهالسّلام)، آن را زیارت کرده است. این مزار، پیوسته محل اجابت دعا بوده و کرامات بسیاری از آن ظاهر شده است که بر سر زبانها جاری شده، و سینهبهسینه، نقل گردیده است.
اقوال متفاوتی درباره دیدگاه شام وجود دارد. دانشمندان بسیاری از شیعه و سنی تصریح کردهاند، کسی که در روستای راویه دفن است، زینب کبری، دختر امیرمؤمنان (علیهالسّلام) است و مادرش فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) و دو برادرش، حسن و حسین (علیهالسّلام)، و همسرش، عبدالله بن جعفر است. وی دارای چهار فرزند از عبدالله بن جعفر به نامهای علی، عون، عباس و امکلثوم است.
ابوبکر موصلی؛ که در قرن هشتم هجری میزیسته، در کتابش به نام «فتوح الرحمن» گفته است: «خانم زینب کبری (علیهاالسّلام)، دختر علی (علیهالسّلام) و خواهر حسن، حسین و محسن که در کودکی وفات یافت، همه از زهرا (علیهاالسّلام) هستند. وی بعد از مصیبت برادرش وفات یافت
و در روستایی از اطراف دمشق که به آن راویه میگویند، دفن گردید. من با گروهی از دوستانم قبر ایشان را زیارت کردیم.(۹)
عائشه عبدالرحمن بنت الشاطیء میگوید: «امکلثوم، همان طوری که در روایات آمده است، نزد عبدالله بن جعفر، در غوطه دمشق، بعد از مصیبت برادرش حسین (علیهالسّلام) وفات یافت.» در این گروه، بزرگانی از اهل فن، علم و تحقیق، از علمای شیعه و سنی هستند(۱۰)، که اسامی برخی ازآنها را ذکر میکنیم:
ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن بطوطه مغربی (م ۷۷۰ه.ق)/ ابوالبقاء عبدالله بن محمد بدری مصری، (م ۸۴۸ ه.ق)/ برهانالدین ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن محمود بن بدر بن عیسی حلبی دمشقی شافعی، (م ۹۰۰ ه.ق)/ قاضی نورالدین محمود بن علی بن موسی عدوی شافعی (م ۱۰۳۵ ه.ق)،/ یاسین بن مصطفی فرضی بقاعی (م ۱۰۹۵ ه.ق)، شیخ حسن یزدی (م ۱۲۴۲ ه.ق)، میرزا علی کنی (م ۱۳۰۶ ه.ق)، مجدد شیرازی (م ۱۳۱۲ ه.ق)، براقی نجفی/ محمدحسن آشتیانی (م ۱۳۱۹ ه.ق)، /محمد حسین کاظمی (م ۱۳۰۸ ه.ق)، محمدحسن مراغی (م ۱۳۱۲ه.ق)،/ حسین نوری طبرسی (م ۱۳۲۰ ه.ق)،/ حسن صدر کاظمی (م ۱۳۸۸ ه.ق)، / محمدحسین آل کاشف الغطاء (م ۱۳۷۳ ه.ق)، / سید عبدالحسین شرفالدین (م ۱۳۷۷ ه.ق)،/ سید هبةالدین شهرستانی (م ۱۳۸۸ ه.ق)، / شیخ عباس قمی (م ۱۳۳۵ ه.ق)، علی بن عبدالعظیم واعظ اصفهانی در کتاب وقائعالایام،/ شیخهاشم خراسانی (م ۱۳۵۲ ه.ق)، / سید محسن حکیم (م ۱۳۹۰ ه.ق)، / سید محمدکاظم شریعتمدار، / علامه عبدالعلی سابقی پاکستانی (م ۱۳۸۴ ه.ق)، شیخ عباس قمی و ……
نتبجه گیری:
پس از بررسی سه دیدگاه در مورد محل دفن حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) میتوان چنین نتیجه گرفت که: دیدگاه شام از قرائن اطمینانبخشی برخوردار است و موجب حصول ظن قریب به یقین است، در حالی که دیدگاه مصر اشکالات فراوان دارد و احتمال مدینه نیز فاقد دلیل
تاریخی است. پس از بررسی تمام آنچه گفته شد، به این نتیجه میرسیم که مرقد حضرت زینب (سلاماللهعلیها) نمیتواند در مدینه منوره یا شهر قاهره در مصر باشد.
البته ما منکر دفن بانویی علوی به نام «زینب» در مصر نیستیم؛ بلکه میگوییم: به سبب فتح مصر توسط عمرو بن عاص سلطه همهجانبه امویها بر آن سرزمین، فردی از فرزندان صلبی امام علی (علیهالسّلام) آن هم در حوالی سال ۶۲ هجری وارد مصر نشده است و صاحب مقبره زینبیه
قاهره، به دلایل مختلفی که بیان شد، نمیتواند حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها)، دختر ارجمند امام علی (علیهالسّلام) و فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) باشد.
به علاوه زنان علوی بسیاری به نام زینب در مصر دفن شدهاند و عادت خاص و عام این بوده که سادات گرامی را به پیامبر عظیم الشان اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نسبت دهند؛ هرچند بین ایشان واسطههایی وجود داشته باشد. همین امر سبب شده تا مزار
معروف در مصر که از آنِ زینب بنت یحیی المتوج است، به زینب کبری (سلاماللهعلیها) نسبت داده شود؛ چون زینب کبری، کاملترین و مشهورترین بانویی است که در صدر اسلام به نام «زینب» شناخته شده و این، کاملا طبیعی است که ذهن انسان با شنیدن یک نام، به فرد کامل و مشهور
انتقال یابد.علاوه بر این، وجود مرقد آن بانوی بزرگوار در شهر مدینه منوره، فاقد دلیل لازم و کافی است. بنابراین، دفن آن حضرت در این دو سرزمین نیازمند دلیل قطعی است که تاکنون به دست نیامده است. از قاعده استصحاب هم در مسائل تاریخی کاری ساخته نیست. از این رو به نظر میرسد که هیچ کدام از مزارات منسوب به حضرت زینب (سلاماللهعلیها) مدرک کاملاً قابل اعتمادی ندارند هر چند که احترام و پاسداشت آن امکنه به دلیل به خاکسپاری یکی از زنان منسوب به خاندان عترت لازم و بایسته است. در یک نگاه کلی، میتوان احتمال مدینه را بدون دلیل، احتمال مصر را دارای اشکالات فراوان و احتمال شام را با وجود اندک درنگ تاریخی، از سه دیدگاه قبلی برتر و کاملتر و استوارتر دانست. نکته مهمی که نباید از آن غافل شد این است که زیارتگاهها و اماکنی که به خاندان عصمت و طهارت منسوبند همه از مصادیق آیه شریفه «فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه»(۱۱) میباشند. این خانهها و زیارتگاهها و لو منسوب به آنها باشد، جای ذکر و توجه به خدا و انسانسازی و پیوند با شهیدان و اهل بیت است. محل دفن اهل بیت هر کجا که باشد یاد و خاطرهشان زنده است و در سینههای مردم عاشق جای دارند.
پی نوشت ها:
۱) الاتحاف بحب الاشرف، الشیخ عبدالله بن محمد الشبراوی، ص ۹۳ .
۲) مشارق الانوار فی فوز اهل الاعتبار، الشیخ حسن العدوی الخمراوی، قاهره، ۱۲۸۵ ه . ق.، ص ۱۵۶.
۳) اخبار الزینبات، نسابه عبیدلی، ص ۱۲۵- ۱۲۲.
۴) تخلیص از کتاب «مرقد العقلیة زینب » ص ۸۳- ۱۰۱.
۵) مشارق الانوار فی فوز اهل الاعتبار، الشیخ حسن العدوی الخمراوی، ص ۱۵۶.
۶) مرقد العقلیه زینب علیها السلام، شیخ محمد حسنین سابقی، ص ۴۵.
۷)التنبیه و الاشراف، ص ۲۶۰، چاپ مصر.
۸)مرقد العقیله زینب، محمد حسنین السابقی، ص ۱۰۳
۹)ابوالبقاء بدری، عبدالله بن محمد، نزهة الانام فی محاسن الشام، ص۳۷۴-۳۸۱./عدوی شافعی، محمود بن علی، الزیارات بدمشق، ص۲۱.
۱۰)رحله ابن جبیر، ابن جبیر، ص ۲۲۸
۱۱)سوره نور، آیه ۲۴