مجلس ضعیف با نمایندگانی که رای پایین دارند،چه ضررهایی برای کشور دارند؟

مجلس ضعیف با نمایندگانی که رای پایین دارند،چه ضررهایی برای کشور دارند؟

صیانت از اصل نهاد انتخابات و در امان ماندن آن از دو جریان محافظه‌کار داخلی و انسدادطلب خارجی به اندازه کافی استدلالی قوی برای مشارکت در انتخابات است اما اگر برای کسی این ادله هم کار نکرد چه باید کرد؟

به گزارش خبرآنلاین، وقایع اعتراضی و مسلسل‌وار 96، 98 و 1401 که هرکدام خاستگاه و زمینه اجتماعی خاص خود را داشتند، نشان داد در بخش‌های مهمی از جامعه وضعیت اعتراضی وجود دارد. در میان معترضان دو طیف عمده حضور دارند؛ یک طیف اقلیت که در سال گذشته همسو و هم‌نظر با یک شورش کور و بدون ایده ایجابی بودند و یک جریان بزرگ‌تر که علی‌رغم اعتراض به شرایط، آلترناتیو شورشی را هم فراهم‌کننده خواسته‌ها و مطالبات‌شان نمی‌داند.

روزنامه فرهیختگان نوشت:درمورد طیف اول فعلا بحثی نداریم اما برای طیف دوم وضعیت کنونی ممکن است دلسردکننده باشد و نسبت آنها با انتخابات پیش‌رو را هم باید با همین دلسردی سنجید. آنها پیش‌تر مشاهده می‌کردند که تغییر ریل مدیریتی کشور بارها از مسیر انتخابات رخ داده است. خرداد 76، تیر 84 و خرداد 92 سه قله ‌گذار از گفتمان‌های مصرف‌شده و امتحان‌پس‌داده به گفتمان‌های تازه بود. حال یک سال بعد از وقایع 1401 سوال بخش مهمی از این طیف این است که آیا بازهم از مسیر انتخابات می‌توان تغییر ایجاد کرد یا نه؟

پاسخ به این سوال دو منظر ایجابی و سلبی دارد. از منظر ایجابی در روزهای گذشته نکات قابل تاملی در رسانه‌ها مطرح شده که اینجا محل بحث ما نیست اما جنبه سلبی ماجرا جای فکر کردن بیشتری دارد. مشارکت یا عدم مشارکت طیفی از مردم معترض نه ریشه نهاد انتخابات را از جا می‌کَند و نه ثلمه‌ای به اصل تشکیل پارلمان وارد می‌کند. بالاخره انتخاباتی برگزار خواهد شد و مجلسی شکل می‌گیرد. اما مجلس با مشارکت پایین دو ویژگی منفی خواهد داشت؛ اول اینکه از قدرت جدی‌ای برای تاثیر در مناسبات کشور برخوردار نخواهد بود، دوم اینکه ترکیبی به مجلس راه خواهند یافت که نتیجه کار آنها وضع را از هر توصیفی که شما در حال حاضر دارید بدتر خواهد کرد و این یعنی افتادن در یک سیر باطل که امکان برون‌رفت از آن هر لحظه سخت‌تر می‌شود.

فارغ از اینکه فهرست‌های نهایی و آرایش احزاب به چه شکل خواهد بود اما مشارکت پایین طیفی را به بهارستان خواهد فرستاد که در آینده امکان اصلاح را سخت‌تر از قبل می‌کند. این طیف چند ویژگی مشترک دارد:

1. از در پشت وارد سیاست شده‌اند
در یک ساخت سیاسی غیررانتی و سالم، حرف زدن از جریانی که در ادامه برخی ویژگی‌های آن را می‌خوانید، غیرممکن یا سخت است اما اگر از در پشت و ورودی مخفی وارد حیاط سیاست شوند، چنین چیزی ناممکن نخواهد بود. برساخت نیروهای غیررسمی و تهاجمی به مثابه بلاگر سیاسی با ساماندهی لشکر سایبری آن‌هم با پول نهادهای قدرت، مهم‌ترین راه ورود به سیاست از در پشتی است.

‌ 2. فاقد ایده‌های ایجابی هستند
عموما ایده‌های ایجابی ندارند و هویت‌شان سلبی تعریف می‌شود. نه به فلان و نه به بهمان، منطق اصلی قوام‌بخش آنهاست. بعید است فهرست بخشی از اولویت‌های کشور را بدانند و راه‌حل‌های جدی و واقعی برای حل آنها داشته باشند. به‌ندرت حرف رو به جلو می‌زنند.

3. ایده تئوریک ندارند
داشتن ایده ایجابی نیازمند برخورداری از عقبه تئوریک منسجم و پخته است. عموما عقبه نظری ندارند یا ارجاع‌شان به جریان‌های نص‌محور و اخباری‌گرایانه است. اگر هم ایده‌ای داشته باشند، دارای مولفه‌های متناقض یا اقتضایی است. ممکن است در سخنرانی‌ها منتقد تئوری نئولیبرالیسم باشند اما در مقام تصمیم از تصدیق‌کنندگان آن باشند. تکلیف‌شان با بسیاری از مفاهیم پایه و مصادیق سیاستگذارانه آن نامشخص یا متناقض است.

4. تعریف حداقل‌گرایانه از مردم دارند
در گفتار معمولا خیلی پربسامد از ادبیات مردم‌گرایانه حرف می‌زنند اما در عمل مردم را طیف خاصی می‌دانند. عموما منظورشان از مردم هسته سخت حامیان خود است. اگر محصول فرهنگی تولید کنند برای همین طیف است و اگر می‌خواهند استدلالی تولید کنند برای راضی نگه ‌داشتن همین بدنه است و…

5. افزایش‌دهنده شکاف‌های اجتماعی هستند
ترمیم شکاف‌های اجتماعی در ایران پس از سه رویداد اعتراضی در سال‌های 96، 98، 1401 نیازمند ایده‌ها و تفکراتی است که پشتوانه استدلال عمومی داشته باشد. استدلال‌ها، طراحی و راهبردهای این جریان عموما خاص‌گرایانه و برای راضی کردن بدنه حامی و بخشی از مسئولان است و در عمل و نظر به شکاف‌های اجتماعی دامن می‌زند و آنها را تشدید می‌کند.

6. مفهوم آزادی‌های مشروع در ذهن آنها بی‌ارزش است
در فرهنگ، سبک زندگی، سیاست و دانشگاه تعریف مضیق از آزادی دارند. تکثر در چهارچوب‌های مشروع را حداکثر در حد لفظ قبول دارند. در مناسک ملی و دینی و در فردای آن روزها نسخه‌ای متفاوت برای سبک زندگی مردم می‌پیچند.

7. دوقطبی‌زیست هستند
چون امکان دیالوگ با جامعه از موضوع ایجابی را ندارند زیست خود را در ساخت دوقطبی‌ها، آن هم به مبتذل‌ترین شکل ممکن تعریف می‌کنند. دوقطبی برای آنها مثل آب برای ماهی است.

8. نسخه روی زمینی برای توسعه ایران ندارند
اگر از آنها سوال شود نظام مسائل ایران چیست و برای آنها چه ایده‌هایی دارید؟ یا کلی‌گویی می‌کنند یا از کلام بزرگان روخوانی می‌کنند یا ایده‌هایی از خود طرح می‌کنند که بیشتر به درد کائنات می‌خورد و پای سفتی روی زمین ندارد.

9. عدالت را در عمل از اولویت‌ها خارج می‌کنند
در درجه اول عدالت را از معنای موسع آن خارج می‌کنند و به عدالت توزیعی تقلیل می‌دهند. در گام دوم با فروکاست عدالت به افشاگری‌های نقطه‌ای و سفارشی در عمل آن را از اولویت خارج می‌کنند. کنشگری عدالت‌خواهانه را به عدالتخواهی پروژه‌ای تقلیل می‌دهند.

10. فهمی از ساخت جدید زیست ارتباطی ندارند
عموما فضای مجازی را به شکل یک تهدید می‌بینند. شناختی از مفاهیم نو زیست انسانی در جامعه شبکه‌ای ندارند و معمولا با نگاه تهدیدمحور، دم دستی‌ترین روش یعنی تحدید و مواجهه سلبی را برای مقابله با آنچه تهدید می‌خوانند، انتخاب می‌کنند.

11. توان برقراری توازن بین آرمان و واقعیت در سیاست خارجی را ندارند
درک روشنی از مفاهیم امنیت ملی ندارند. یا به دامن شعارزدگی می‌افتند یا توجیه‌گرایی. ممکن است امروز علیه چیزی حرف‌هایی نادقیق بزنند که چند سال بعد به دنبال آن باشند.

12. ناخواسته ایده تجزیه فرهنگی ایران را دنبال می‌کنند
ایرانِ در ایتا و ویراستی، ایرانِ در توییتر و ایرانِ تماشاچی این دو، نداشتن سیاستگذاری درست در امر فرهنگ و ارتباطات جامعه‌ای را طوری دچار شقاق می‌کند که انگار در داخل مرزها، مرزهای جدیدی کشیده شده است. این جریان خواسته یا ناخواسته با ‌انگیزه اقتصادی یا بدون آن در تصمیمات فرهنگی و سبک زندگی تجزیه فرهنگی ایران را دنبال می‌کنند.

13. زیست گعده‌ای دارند
بخشی از ناتوانی در عمومی فکر کردن و داشتن استدلال عمومی به زیست گعده ای این جریان برمی‌گردد. زندگی کردن در محیط‌های خاص چه در دنیای واقعی چه در دنیای مجازی، از این جلسه به آن جلسه رفتن با ماشین‌های شیشه دودی و راننده و یکسره دیدن آدم‌های همفکر و هم‌سخن به‌طور طبیعی شما را این گونه شکل می‌دهد.

14. فاقد کارنامه عملی هستند
خیال می‌کنند با پاورپوینت می‌شود مملکت را اداره کرد و در آن تغییر ایجاد کرد. عموما ایده‌هایی دارند که زیر بار تست گرم نرفته است. نتوانسته‌اند بین زیست اندیشکده‌ای که حتما لازم است و میدان واقعیت، پل بزنند. تغییر در سایه رخ نمی‌دهد، اصل بودن اسکناس را هم که می‌خواهند تشخیص دهند، جلوی نور عیارش مشخص می‌شود نه در سایه. این فهرست از گفتار و عملکرد این جریان در حوزه‌های مختلف را می‌توان ادامه داد. واقعیت آن است که چنین جریانی در صحنه مدیریتی کشور وجود دارد اما حق و انصاف و عدالت و البته عقل ایجاب می‌کند که باید به اندازه وزن اجتماعی خود در قدرت باشد و نه بیشتر. رای ندادن و مشارکت نکردن در انتخابات در عمل یعنی اضافه کردن به سهم این تفکر از قدرت و تصمیم‌گیری در کشور. ایران نیاز به تغییر از درون دارد، تغییر و اصلاح در چهارچوب‌های قانونی و از مسیر صندوق و دو جریان چنین چیزی را نمی‌خواهند؛ نخست جریان محافظه‌کار و دوم جریان انسدادطلب، و رای ندادن یعنی کمک عملی به این دو طیف.

درباره‌ی بهیان

همچنین ببینید

خداحافظی یک خطیب از تریبون نماز جمعه /خواسته جدی رهبری از دولت چیست؟ /واکنش ائمه جمه به قطعنامه ضدایرانی سازمان ملل

ائمه جمعه سراسر کشور، از تریبون های نماز جمعه به موضوع سیاست اتخاذی دشمنان برای …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *