حرفزدن سارق در خواب راز سرقتهایش را برای همخانه کنجکاوش برملا کرد.
به گزارش مشرق، چندی قبل مرد جوانی هنگام عبور از خیابان با صحنه عجیبی مواجه شد. زنی در حال عبور از خیابان بود که مرد جوانی شتابان به سمت او رفت و گردنبند طلایش را در چشم برهم زدنی قاپید و پای پیاده متواری شد. این سرقت به قدری سریع رخ داد که شاهد سرقت حتی فرصت نکرد سارق را تعقیب کند.
گزارش این سرقت به کارآگاهان پلیس پایتخت اعلام و تحقیقات در این رابطه آغاز شد. در بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل سرقت، مشخص شد که گرچه سارق پای پیاده فرار کرده اما سر اولین خیابان موتورسیکلتش را پارک کرده و سوار بر موتور سیکلت از محل متواری شده است.
زن جوان در تحقیقات اولیه مدعی شد که ارزش گردنبندش ۱۰۰ میلیون تومان بوده است و از آنجایی که سارق چهرهاش را پوشانده بود، نتوانسته صورتش را ببیند. بررسیها برای رد و نشانی از سارق تکرو ادامه داشت که آنها با شکایتهای مشابه دیگری نیز مواجه شدند. سرقت گردنبند از زنان، آن هم با پای پیاده. تصاویر دوربینهای مداربسته سرقتها نشان میداد که گرچه متهم صورتش را پوشانده بود اما جثه و شگردش حکایت از آن داشت که سرقتها سریالی بوده و توسط یک نفر صورت گرفته است.
در حالی که ردیابیها ادامه داشت فرد ناشناسی با پلیس تماس گرفت و گفت: فکر میکنم یک سارق حرفهای همخانه من باشد.
مرد جوان ادامه داد: من از شهرستان به تازگی به تهران آمدهام و به دنبال محلی برای اقامت بودم. از آنجا که کرایه خانهها خیلی زیاد بود به پیشنهاد یکی از دوستانم، تصمیم گرفتم همخانهای پیدا کنم تا حداقل کرایهام نصف شود. خانه مناسبی پیدا کردم و در جستوجوی همخانه در فضای مجازی آگهی دادم. چند نفری با من تماس گرفتند اما یکی از آنها مدعی شد که به جای نصف اجاره، دوسوم آن را پرداخت میکند. پیشنهاد خوبی بود و من هم قبول کردم و همخانه شدیم. همخانهام خیلی خوب پول خرج میکرد اما فقط یک مشکل داشت، آن هم حرف زدن در خواب بود.
او ادامه داد: اوایل خیلی به صحبتهایش گوش نمیدادم، اما کم کم در خوابهایش حرفهایی به زبان میآورد که نظرم را جلب کرد. از قیمت طلا و دلار میگفت و اینکه گردنبند را ارزان خریدی و گران فروختی. همین کلمات باعث شد که توجهم جلب شود و به حرفهایش با دقت گوش دهم. آنطور که از صحبتهایش فهمیدم، او سارق است. از روی کنجکاوی یک شب سؤالاتی در مورد سرقت پرسیدم که او هم خیلی دقیق جواب داد اما برای اینکه به من شک نکند دیگر سؤالی نپرسیدم و تصمیم گرفتم با پلیس تماس بگیرم .
به دنبال این تماس، کارآگاهان پلیس وارد عمل شده و راهی خانه آنها شدند. در استعلام هویت مرد جوان، مشخص شد که او سارقی سابقهدار است و ۱۶ بار به اتهامات مختلف به زندان افتاده است.
بدین ترتیب کارآگاهان پلیس مرد جوان را به صورت نامحسوس زیر نظر گرفتند و زمانی که قصد ربودن گردنبند زنی را داشت، دستگیرش کردند. شایان که سربزنگاه بازداشت شده بود به سرقتهای سریالی گردنبند اعتراف کرد.
سرقت از زنان
چه شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟
۶ ماه قبل از زندان آزاد شدم، هنوز سن و سالی نداشتم که روانه کانون اصلاح و تربیت شدم و بعد از آزادی سرقتهایم از لوازم داخل خودرو گرفته تا گردنبندقاپی را ادامه دادم، اما گردنبندقاپی دردسرش کمتر است.
چرا فقط از زنان سرقت میکنی؟
چون بیشتر زنان توانایی مقابله کمتری دارند و تا به خودشان بیایند من فرار کردهام. البته وقتی دستگیر شدم آنطور که افسر پروندهام گفت هنگام سرقت چند تا از مالباختهها به خاطر از دست دادن تعادل زمین خورده و حتی سکته قلبی کرده بودند.
شگردت چه بود؟
موتورم را گوشهای پارک میکردم و خیلی عادی در خیابان قدم میزدم سوژه را شناسایی میکردم و در یک لحظه گردنبندشان را سرقت میکردم. من دونده خوبی هستم و در یک چشم برهم زدن فرار کرده و بعد هم با موتور از محل دور میشدم.