پیشبینی شکست مجدد سیاست نتانیاهو علیه ایران
دنی سیترینوویچ، مقام ارشد اطلاعاتی پیشین اسرائیل در مقالهای که در شورای آتلانتیک به چاپ رسیده، ضمن تشریح سیاست نتانیاهو ، نخست وزیر رژیم صهیونیستی در قبال تهران، بیان میکند که انتظار میرود مجدد در مقابله با این کشور ناکام بماند.
سیترینوویچ، در ابتدا سیاست نتانیاهو را متمرکز بر مقابله با همه جنبههای تهدید ایران میداند و بیان میکند که مسئله هستهای ایران بیشتر مورد تاکید وی قرار دارد: « بلافاصله پس از آنکه بنیامین نتانیاهو برای ششمین بار وارد دفتر نخست وزیری رژیم اسرائیل شد، دولتش اعلام کرد که هدف آنها تمرکز بر همه جنبههای ایران است و برنامه هستهای در صدر این فهرست قرار دارد. از گفتار و کردار نتانیاهو چنین بر میآید که وی روش خود در پرونده ایران را تغییر نداده است. نتانیاهو قصد دارد تا با هرگونه توافق هستهای با تهران مخالفت کند و همچنان تاکید دارد که اسرائیل در ناکارکردن طرحهای هستهای ایران، تردید نخواهد کرد.»
این مقام ارشد اطلاعاتی پیشین اسرائیل توضیح میدهد که نتانیاهو با نزدیک شدن به آمریکا و کشوهای غربی سعی دارد که فشار سیاسی و اقتصادی بر ایران را افزایش دهد: «به نظر میرسد که نتانیاهو عمدتا بر تحکیم پیوندهای خود با ایالات متحده، قدرتهای منطقهای و بسیج جهانی برای افزایش فشارهای سیاسی و اقتصادی بر تهران تمرکز کند. با اینحال، آنچه تا چندسال پیش برای نتانیاهو یک کار دشوار بود، اکنون در فضای جاری بین المللی به دلایلی گوناگون، تقریبا ناممکن است.»
وی در ادامه تاکید میکند با وجود اینکه دولت بایدن با نتانیاهو در خصوص ایران هم نظر است و عهد بسته که به عنوان آخرین گزینه، در حمله به ایران تردید نخواهد کرد، نتانیاهو کار دشواری برای جلب نظر آمریکا دارد و شکاف بین رژیمهای آمریکا و اسرائیل عمیق است: « بزرگترین مشکل امروز نتانیاهو، این واقعیت است که در زمان دشواری برای به صف کردن دولت بایدن قرار دارد. هرچند دو رژیم در مقابله با تهدید ایران، همراه به نظر میرسند و بایدن هم پیش از این عهد بسته که به عنوان آخرین امکان، در حمله به ایران تردید نخواهد کرد، شکاف میان اسراییل و آمریکا در این زمینه همچنان عمیق است. ایران اکنون در کانون برنامههای دولت آمریکا قرار ندارد. برای دولت آمریکا، جنگ اوکراین و افزایش تهدید چین، مسائلی فوریتر در قیاس با ایران هستند.»
این مقاله همچنین با طرح این ادعای اثبات نشده کمک تهران به روسیه در جنگ اوکراین توضیح میدهد که این عوامل کار را برای متقاعد کردن مقامات واشنگتن در مقابله با تهران دشوار میسازد: «از رفتار دولت بایدن اینطور فهمیده میشود که به رغم اعتراضات در ایران و کمک تهران به روسیه در جنگ اوکراین، فشار بیشتر میتواند تعادل و موازنه ای را که با تهران فراهم شده، بر هم بزند و هرگونه اقبال برای یک حل و فصل در آینده را از میان ببرد. این عامل، کار را برای نتانیاهو و تیمش برای متقاعد کردن هر کسی در واشنگتن درباره درستی روش خود، دشوار می سازد.»
سیترینوویچ ادامه میدهد: «همچنین حتی در شرایطی که مقامهای ارشد دولت بایدن درک میکنند که اکنون فرصتهای بازگشت به برجام کمرنگ شده، به نظر میرسد می فهمند که هیچ جایگزینی هم برای یک چارچوب سیاسی وجود ندارد. این در تناقضی کامل با سیاست نتانیاهو است که هرگونه گفتگو با تهران را رد میکند. حتی اگر دولت بایدن تصمیم بگیرد که فشار بر ایران را افزایش دهد، این کار را با هدف بازگشت به توافق انجام میدهد و نه از میان بردن هر فرصتی برای گفتگو.»
این مقام ارشد اطلاعاتی پیشین اسرائیل توضیح میدهد که حتی حمایت دوستان اسرائیل در کنگره و یهودیان آمریکا نیز در کارزار علیه ایران میتواند به فنا رود و همراه کردن آنها با سیاستها برای نتانیاهو دشوار است: « توانایی نتانیاهو در بسیج حمایت یهودیان آمریکا در کارزار علیه ایران اگر دولت او قوانینی را تصویب کند که به موقعیت آنها در اسرائیل آسیب بزند یا کارهایی انجام دهد که میان یهودیان مهاجر با رژیم اسراییل فاصله بیاندازد، ممکن است زایل شود. حتی دوستان اسرائیل در کنگره هم همراهی با سیاستهای نتانیاهو را دشوار خواهند دید (چه رسد به اعضای حزب دمکرات). با اینحال، نمی شود نتیجه گرفت که بایدن و اسرائیل نمیتوانند در گستره بزرگی از مسائل مربوط به ایران همکاری کنند همانطور که نگرانی مشترک آنها از تقویت پیوندهای تهران و مسکو نشان میدهد. با اینحال، اختلافات بر سر مسئله هستهای، همچنان پابرجا خواهند ماند.»
وی همچنین در این مقاله با اشاره به پیشرفت دانش هستهای ایران متذکر میشود که در صورت حمله به تاسیسات ایران ونابودی آنها، دانش هستهای ایران از بین نرفته و پیشرفت ایران مختل نمیشود: « حتی اگر نتانیاهو بتواند مسئله هستهای ایران را که در این سالها تشدید هم شده، در صدر اولویت قرار دهد، روشن نیست که بتواند پیشرفت تهران در این زمینه را به طور چشمگیری مختل کند. این وضعیت پرسشی را به میان میکشد: آیا ممکن است دانشی را که ایران به دست آورده از میان برد حتی اگر نطنز و فردو همین فردا نابود شوند؟»
این مقاله همچنین تشریح میکند که با وجود دشمنی کشورهای عربی علیه ایران، بسیج قدرتهای منطقهای در مقابله با ایران برای نتانیاهو کار بسیار دشواری است و کشورهای منطقه به دنبال کاهش تنش با این کشور هستند: « اگر هم نتانیاهو فکر می کند که با بسیج قدرت های منطقه ای همچون عربستان میتواند فشار بر ایران را افزایش دهد، باید دوباره فکر کند. هرچند کشورهای عربی، ایران را به عنوان یک دشمن میبینند، با این حال ترجیح میدهند که کانالهای گفتگو و تجارت با تهران را باز نگه دارند. چرا که درک کرده که این تنها راه کاهش تنش است. این کشورها از یک کشمکش نظامی منطقهای بسیار در هراسند و برایشان دشوار خواهد بود که از چنین منازعهای به دلیل تاثیرش بر امنیت آنها، حمایت کنند.»
سیترینوویچ همچنین با اشاره به مسائل به وجود آمده برای شخص نتانیاهو و محاکمه وی به اتهام فساد مالی، توضیح میدهد که بسیج افکار عمومی نیز علیه ایران کاری بسیار دشوار است: « همه این موانع، با دشواریهای نتانیاهو برای بسیج افکار عمومی اسرائیل برای جنگ علیه ایران تشدید میشود، به ویژه آنکه اقدامات وی به عنوان تلاشی برای انحراف افکار عمومی از محاکمه ادامه دارش به اتهام فساد، دیده می شود. این بدگمانی و بیشترشدن شکاف میان چپ و راست در اسراییل، دشواریهای هرگونه اقدام علیه ایران را بیشتر می کند. در نتیجه، نتانیاهو، کار دشواری را برای کسب حمایت خودکارِ مخالفان داخلی از اقدام علیه ایران خواهد داشت.»
وی در آخر بیان میکند که با وجود پیشرفت ایران و همچنین وجود اجماع سیاسی برای غنی سازی، از کار انداختن تاسیسات هستهای ایران بسیار دشوار است: « از هرچه بگذریم، روشن است که در سالهای اخیر در غیاب یک چارچوب سیاسی و به رغم تهدیدهای همه طرفها، ایران تقریبا بی وقفه به برنامه غنی سازی خود ادامه داده است آنهم به گونهای که تقریبا شانس هرگونه راه حل غیرسیاسی را از میان برده است. امکان پس راندن تهدید هستهای ایران در هر سناریویی بسیار نامحتمل است. همچنین بنابر گزارشها ایران از یک اجماع در حق خود برای غنی سازی برخوردار است؛ بنابراین در آینده قابل پیش بینی، ایران تحت هیچ سناریویی، تاسیسات غنی سازی خود را از کار نخواهد انداخت.»
سیترینوویچ در آخر تاکید میکند که شکاف به وجود آمده میان سیاستهای اسرائیل در قبال ایران با بقیه جهان و همچنین اختلاف نگاه در رویکرد بین جهان و نتانیاهو باعث میشود که جهان وادار به امضای یک توافق با ایران شود: « از سال 2018، شکاف عظیم میان سیاست اسرائیل در قبال ایران با بقیه جهان، بیشتر شده است. با اینحال، پیش از آنکه اسراییل از جهان نومید شده و تصمیم بگیرد که به تنهایی در برابر تهدید ایران بایستد، بهتر است به عناصر غیرواقع بینانه در سیاست خود بازاندیشی کند تا آنها را به واقعیت نزدیکتر سازد. همچنین، پی جویی رویکرد نتانیاهو در حالی که جامعه جهانی به این نتیجه رسیده که بهترین و چه بسا تنها گزینه، یک راه حل سیاسی است، میتواند در بهترین حالت، جهان را وا دارد که به امضای یک توافق با ایران شتاب دهد و در بدترین حالت، به بیعملی روی آورده و اسرائیل را منزوی سازد.»